ماهـان عــ❤ــزیزتر از جانماهـان عــ❤ــزیزتر از جان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

▒▓♥ ماهان عشـ❤ــق ♥▓▒

بسیار سفر باید.

سلام ستاره من!    از وقتی خدا درخشانترین ستاره ش رو به من هدیه داد یه دنیا مشغله ذهنی مادرانه و شیرین رو نیز در کنارش بهم داد.از ساده ترین حرکات و کارها بگیر تا سخت ترین تصمیم ها.از تفریح و شادی بگیر تا خدای نکرده درد و رنج.همیشه کنار همه اینا یه جمله هست:"من مامانم."و این جمله کوتاه بار مسئولیت بزرگی رو روی دوش من (و هر مادر دیگه) میذاره.     اگه بتونم کاری کنم که تو خوشحال بشی،شادی خودم چند برابره و اگر نتونم از عهده اون کاری که باید برات انجام میدادم بر بیام ،عذاب وجدانم حسابی داغونم میکنه.     یکی از همین مواردی که باعث میشد وجدانم به شدت دردناک باشه،مسافرت نبردن تو هست.به...
29 شهريور 1391

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

سلام خدا جونم !    بی مقدمه بگم ممنونم.شکرت.منت بر سرم گذاشتی و نعمتت را بر من تمام کردی.فرشته ای از آسمان به زمین فرستادی که مرا به آسمان برد.4 سال است که بهشت را زیر پای من نهادی و بی نظیری را نصیبم کردی که در رؤیاهایم نیز دست نیافتنی بود چه برسد به بودنش در لحظه لحظه هایم.    نفسم را به نفسش بند کردی،الهی نفست در نفسش باد.دستانش را در دستانم نهادی،ید الهیت همواره پشتیبانش باد.قدمهایم را همگام قدمهایش کردی،الهی که همواره در راه تو قدم بردارد.    اعتراف میکنم بلد نیستم آنطور که باید مادری کنم،اما خوشحالم که تو را دارم که میدانی چطور خدایی کنی.پس لطف کن هر جا برایش کم گذاشتم جبران کن و هر جا زیاده روی کردم...
12 شهريور 1391

▒▓- ❤ -▓▒

سلام آرامِ دل!     مدت زیادی بود که به خاطر گرمای شدید اینجا کلاس اسکیت نمیبردمت.آخه در حالت عادی هم وقتی بیرون میریم حسابی عرق میکنی.مخصوصا سرت.چه برسه به اینکه بخوای کلاه ایمنی هم بپوشی و فعالیت هم داشته باشی.ولی چند شب بود یاد کلاس اسکیتت میکردی و میگفتی دلت برای خانم مربی تنگ شده.     امشب دوباره رفتیم زمین اسکیت و خدا رو شکر مث همیشه عالی بودی.موقع استراحت که کنار زمین نشسته بودی ایلیا و پرهام _دو تا از دوستای خوبت توی کلاس اسکیت _ شروع به صحبت در مورد لاک پشتهای نینجا کردن.اساسی هم برای همدیگه کلاس میذاشتن.تو هم برای اینکه عقب نمونی گفتی:مامانم یه بار اجازه داده من لاک پشتهای مینجا(=نینجا)رو ببینم...
2 شهريور 1391
1